استاد دارد در مورد تعصب حرف میزند. میگوید عاشقی که نسبت به معشوقش تعصب نداشته باشد، عاشق مزخرفی است. میدانم چه میگوید، منظورش از تعصب یک جور آرمان است، یک یقین، یک خواستنی که برایت بلند باشد، بزرگ باشد... میخواهم بلند شوم بگویم من دیگر به هیچ جای این خاک تعصب ندارم... به هیچ کس! بعد فکر میکنم پس این نوشته هایم چیست؟ حرف و حدیث های دور و برم؟ وقتی راه می رم زمزمه های آدم فلانی؟ راستی قاب عکس تکی اون، پس اون چیه به دیوار؟ حتی پاپیون روی مانیتورم ؟ اینها تعصب به آدمها نیست؟ به کشور نیست؟ بعد فکر می کنم شاید آره، شاید هم نه... شاید دارم از چیزی هایی حرف میزنم که هر جای دنیا باشم برایم مهم است. این اسمش تعصب است؟ مثلا تعصب به یک جور حقیقت، به یک باور؟ به یک دوست داشتن؟ گاهی یادم میآید که حافظ برایم عزیز است. گاهی فکر می کنم کتاب همراهم( قیصر امین پور)عزیزتر است... گاهی یادم میآید یک زمانی، موقعی که طنین صدایش را می شنیدم پشتم میلرزید... گاهی هم فکر می کنم "ای ایران" اشک به چشم هایم میآورد. این کشاکش خستهام میکند. اینکه گاهی از طبا میپرسم دوست داشتی کجا بودی الان؟ و بعد مینشینیم و خیال میبافیم که کجا بودن بهتر است... استاد آخرش گفت یقین یعنی چیزی که جوری تو را پر کند که دیگر چیزی درونت جا نگیرد. و من خوب که فکر می کنم یقین می کنم؟!! به استاد به تخته همزمان نگاه می کنم .. پشت استاد روی تخته یکی نوشته: بیمار لبخند توام. یکی پاکش کرده، اما هنوز ردش مانده... تعصب نوشت : - آدم باید اندرونی و بیرونی داشته باشد .. تمام باطن را نباید ظاهر کرد .. مانند دریا باش، ببخش، به همه ببخش اما به هرکس به سطحی. سهم بعضی، شن بازی لب ساحل است و سهم بعضی آفتاب لب دریا؛ بعضی تن به آب می زنند و بعضی شناگرند و کمی غواص که به قعر مهمان می شوند. آدم، برهوت نیست که سهم همه ریگ و خار باشد و بس.. - این روزها خاکستر سیگارم را / بر روی آوار این شهر می تکانم/ تو آرام باش و بخند. - به احترام کسی که به من گفت " دلتنگی نکن و عاقل باش " دیگر تلخ و دلگیر نمینویسم .
درختان عنکبوتی در پاکستان (عکس
...خيانت قصه تلخيست از نامش گريزانم
77842 بازدید
28 بازدید امروز
66 بازدید دیروز
216 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian